بولتن سینما و تلویزیون: اکشن، «به وقت شام»/ فیلمبرداری «خاله قورباغه» تمام شد
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۰۴۳۸۶
گروه سینما و تلویزیون: اخبار حوزه سینما و تلویزیون نیز همواره مخاطبان خاص خود را داشته و دارد؛ به همین خاطر در مطلب پیش رو تلاش کردیم مهمترین و جذاب ترین مطالب این حوزه را جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان کنیم تا اگر امکان پیگیری مطالب در طول روز را ندارد، در یک زمان مشخص و یکجا از آنها مطلع شوند.به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 27 خرداد ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اکشن، «به وقت شام»هنوز به آنها فکر میکنمهمنشینی در ضیافت سریالهای خاطرهساز به میزبانی تلویزیونروایت بازیگر فیلم رگ خواب از حضور در شبهای قدر/امسال برای شب زندهداری به محل قدیمی پدری میرومبرشهايي از حضور سينماي ايران در جهانداستان دینی یعنی چه؟!رُم، سینمای بزرگ اصغر فرهادیمخاطب با نفس معلق نيست، معطل است!پایان فیلمبرداری «خاله قورباغه»نجات دختربچه از چنگال ناپدری توسط برادر کوچکش+عکس
مشروح اخباراکشن، «به وقت شام»
حرف کليشهاي است اگر بگوييم ابراهيم حاتميکيا کارگردان معتبري است و از همين معبر اخبار پيرامونياش خيلي زود تيتر يک ميشود. براي روشنشدن بهانه اين نوشتار مجبوريم از اين کليشه عاريت بگيريم. نام او هموزن و گاهي سنگينتر از کارگردانهاي نسل اول و استعدادهاي چند دهه اخير است، پس طبيعي است که خبرهاي «به وقت شام» از پيشتوليد تا حالا که فيلمبرداري آغاز شده، داراي اهميت و اولويت باشند. درباره کارنامه حاتميکيا بارها نوشته شده و زيروبم سه دهه فيلمسازي او از جنبههاي مختلف مورد تحليل قرار گرفته است.
اين گزارش مروري است فوري بر مواجهه او با فيلمسازي و نوع نگاهش به سوژه.
دوران جنگ؛ ستارهاي متولد ميشودنام حاتميکيا همنشين جنگ است، اما نه جنگ به معني عامش. از زماني که دوربين به دست گرفت و فيلم کوتاه ساخت، جنگ را طوري ديگر ديد. از همان فيلم نخست «هويت» بهجاي نزديکشدن به خاکريز، با آدمهاي جنگ همراه شد و ابتلائات آنها را سوژه کرد. «مهاجر» و «ديدهبان» در دل معرکه روايت ميشوند، اما خصلتهاي انساني برايش اولويت داشت، نه دوئل جنگي. نخستين نشانههاي اعتراضي حاتميکيا در «وصل نيکان» ديده ميشود، اما زبانش خطاب به همشهريان گزنده نيست.
دوران پساجنگ؛ ستارهاي ميدرخشددفاع مقدس تمام شد و حالا توجه فيلمساز ما بر شهرها و آدمهاي پساجنگ معطوف است. کشور بايد ساخته شود و لازم است جراحات ناشي از هشت سال جنگ از شهر و روح و جسمها التيام يابد. کسي حواسش به بازماندهها هست؟ ميداند در کشور غربت چه ميکشند؟ حاتميکيا رندانه سراغ مجروحان جنگي بستريشده در آلمان رفت و «از کرخه تا راين» را ساخت. جنگ بوسني او را به «خاکستر سبز» رساند که تلاشش در زمان خود به چشم نيامد. دو سال بعد دوربين حاتميکيا بار ديگر به دفاع مقدس معطوف شد؛ در «بوي پيراهن يوسف» قصه انتظار را به تصوير کشيد و البته دردها را هم فراموش نکرد: قصه انتظارهاي ناتمام، آزادگاني با چهرهاي دگرگون، شهري که مثل قبل نيست.... «برج مينو» ميان واقعيت و خيال گذشت و بهانهاي بود تا دوربين حاتميکيا به دل جنگ بازگردد. نقطه عطف فيلمسازي او زماني رقم خورد که کشور در حال پوستاندازي بود. دوره سازندگي داشت تمام ميشد و نشانههاي دوران اصلاحات در جامعه به چشم ميآمد. «آژانس شيشهاي» از دل تعارضها شکل گرفته؛ حاتميکيا نماينده مرداني بود که روزي به خاکريزها رفتند و حالا با پايان جنگ شاهد عکس آرمانها هستند. عباس ترکش در بدن دارد و از مشهد به حاجکاظم پايتختنشين پناه ميآورد. او هم با دسترنج خود گذران زندگي ميکند و جنگ برايش وسیله نشده. تلاش حاجکاظم راه به جايي نميبرد و او طغيان ميکند؛ در يک آژانس شيشهاي. پسوند شيشه چه هوشمندانه انتخاب شده و فيلم چه خوب توانسته شعارها را به خدمت درام دربياورد. حاتميکيا پس از آن فيلمي با سه پرسوناژ ميسازد و حرفهايش درباره مام وطن را به زبان تمثيل بيان ميکند؛ «روبان قرمز» اما فقط پسند مخاطبان خاص شد. «موج مرده» روايت فرماندهاني است که جنگ فرصت ارتباط با فرزندان را از آنها گرفت و حالا شکاف موجود برايشان تبديل به بحران شده. اين فيلم هم زير سايه «آژانس شيشهاي» ماند تا اينکه حاتميکيا دغدغهاش را عامتر ديد و به ميان مردمان جنگزده خوزستان رفت. «ارتفاع پست» حکايت مظلوميت قاسم و قاسمهاست که متأسفانه همچنان از رنج جنگ رها نشدهاند.
دهه ٨٠؛ روزهاي ناکاميدغدغههاي ابراهيم حاتميکيا در دهه ٨٠ رنگ عوض ميکند. «به رنگ ارغوان» داستان مأموري امنيتي است که مبتلا به عشق شده. مرز باريک عقل و عشق و سيستم امنيتي نتيجه جذابي به دست داده، اما فيلم سالها در محاق بود و موقع اکران استقبال سردي از آن شد. «به نام پدر» دل سختپسندها و البته مخاطبان عام را به دست نياورد و روايت حاتميکيا از تبعات پساجنگ، مانا نشد. «دعوت» مسير کاملا متفاوت او در فيلمسازي است. تنها يک روز از اکران فيلم گذشت که چپ و راست همصدا از حاتميکيا خواستند به مسير هميشگي فيلمسازي برگردد. دغدغه او براي حفظ نسل و بحران سقط جنين والاست، اما گويا کسي چنين تعهدي را از حاتميکيا نميخواهد. خودش مصر بود در سينماي اجتماعي بماند و نتيجهاش شد «گزارش يک جشن». فيلم اکراني معدود در جشنواره بيستونهم فجر داشت و پس از آن به محاق رفت. اتفاقات سال ٨٨ فضاي خاصي ساخته بود؛ حاتميکيا ميخواست هشدار دهد، اما نتيجه نهتنها «آژانس شيشهاي» نشد که ساختارش هم مورد انتقاد قرار گرفت. لحن عصبي و ساختار آشفته فيلم صدای اعتراض بازيگرش، «رويا تيموريان» را درآورد که فيلمنامه چيز ديگري بود و نتيجه با آن زمين تا آسمان فرق دارد. فيلمنامه اوليه «بانوي شهر ما» نام داشت.گفته ميشود فيلم از سوی سازمان سينمايي دولت دهم خريداري شده؛ تمهيدي که به گواه دوستداران حاتميکيا به صلاح او هم هست، چراکه فارغ از محتوا، ساختار فيلم در جايگاه کارنامه او نيست.
دهه ٩٠؛ بازگشت به اوجحاشيههاي «گزارش يک جشن» دست از سر حاتميکيا برنميداشت. مدام توضيح ميداد که از روي خيرخواهي و دلسوزي بوده و البته گله ميکرد که چرا امکان ساخت فيلم درباره فرماندهان جنگ برايش فراهم نميشود. سال ٩١ با «چ» بازگشتي شکوهمند به سينما داشت؛ پختگي حاتميکيا در کارگرداني تحسين کارشناسان سينما را برانگيخت؛ درونمايه آن و قرائت حاتميکيا از زندگي شهيد چمران مدتها محل مناقشه شد. بااينحال سه سال طول کشيد تا فيلم بعدي حاتميکيا رونمايي شود. او با سازمان هنري - رسانهاي اوج طرح يک فيلم درباره ترور دانشمندان هستهاي را پايهريزي کرد و حاصلش شد «باديگارد».
حاتميکيا بار ديگر توانايياش را به رخ کشيد و خاطره «گزارش يک جشن» را به بايگاني فرستاد. درباره «باديگارد» يك اتفاقنظر نسبتا عمومي ميان اهالي فن وجود دارد و آن كارگرداني پخته ابراهيم حاتميكياست. اين اتفاق در صحنه آخر و جايي كه مهندس هستهاي در حال ترورشدن است و حاجحيدر ذبيحي سپر او ميشود و خودش به قتل ميرسد به وضوح به چشم ميآيد. ويژگي نخست اين سكانس، هيجان موجود در آن است كه مخاطب را در سينما نيمخيز ميكند. بعد از چند صحنه، به سكانس قتل «باديگارد» ميرسيم و مواجهه همسر او با جسد. در اين صحنه، راضيه (مريلا زارعي) همسرش را زير چادر ميگيرد و دوربين در يك چرخش خيرهكننده از تونل خارج ميشود. اين خروج تداعيكننده، پرواز روح حاجحيدر است كه دارد از جسم او خارج ميشود. حاتميكيا با رهاكردن دوربين و بهرقصدرآوردن آن، بر آرامش روح قهرمانش صحه ميگذارد. در فصل ابتدايي فيلم قدرت و پختگي حاتميکيا عيان است.
تا پيش از «چ» و «باديگارد» کمتر کسي به قدرت کارگرداني ابراهيم حاتميکيا براي خلق صحنههاي سخت ايمان داشت. تکيه ساختههاي پيشين بر محتوا قرار داشت و دوربين به دنبال مکاشفه درون آدمها ميگشت. دو فيلم متأخر او اما از نظر ساختار، روي ديگر توانمندي کارگرداني حاتميکياست. در «به وقت شام» چه خواهد کرد؟ همينقدر ميدانيم که فيلم پر از صحنههاي اکشن و زدوخوردهايي است که ميخواهد بازگوکننده واقعيتهاي کشور سوريه باشد. دوستداران حاتميکيا منتظر هستند که فيلم اخير او را ببينند.هنوز به آنها فکر میکنم
ساخت مستند «با صبر؛ زندگی» که به روایت مصائب تکاندهنده مردم فوعه و کفریا میپردازد در روزهای گذشته به پایان رسیده و طی روزهای آینده رونمایی خواهد شد. این مستند یکی از متفاوتترین ساختههای سینمای مستند درباره موضوع مقاومت در منطقه است که به روایت مظلومیت، صبر و زندگی مردم 2 شهرک شیعهنشین فوعه و کفریا میپردازد که پس از 2 سال مقاومت در محاصره نیروهای تکفیری، در زمان تبادل مورد هجوم وحشیانه تروریستها قرار گرفتند و به شکل فجیعی تعداد زیادی از کودکان قتلعام شدند.
گفتوگو با کارگردان این مستند را در زیر میخوانید:***انگیزه اولیه برای ساخت این مستند چطور شکل گرفت؟سال گذشته سفری به 2 شهر تازه آزاد شده نبل و الزهرا داشتیم و در حوزه مستند بحران چندسالی بود که با آغاز فتنه تکفیریها چند مستند را تهیه کرده بودیم و خیلی دوست داشتم مستندی را کار کنیم که به مردم درگیر جنگ پشت جبهه توجه کنیم و تجربه زندگی مردمی که در جنگ هستند را منعکس کنیم. یک هفته بعد از آزادسازی وارد منطقه نبل و الزهرا شدیم و به لطف خدا توانستیم مستند خوبی را تهیه کنیم و اسمش را «با مرگ زندگی» انتخاب کردیم. 2 شهر نبل و الزهرا و فوعه و کفریا اهمیت استراتژیکی داشت. برای ما هم به عنوان مستندساز منطقههای ویژهای بودند. این دو شهرک شیعهنشین بودند و دشمن روی اینها نیرو و قوای خاصی هزینه کرده بود تا بتواند محاصرهشان را بشکند و مردمشان را قتلعام کند که به لطف خدا مردم منطقه مقاومت جانانهای داشتند. همانطور که میدانید نبل و الزهرا 4 سال مقاومت کردند و فوعه و کفریا بهخاطر شرایطی که داشت بعد از نبل و الزهرا محاصره شد و حول و حوش 2 سال و نیم مقاومت کرد. بعد از مستند «با مرگ زندگی» و اینکه ما میدانستیم آزادی فوعه و کفریا نزدیک هست، خیلی پیگیر بودم برای آزادسازی این دو شهرک و مردم منطقه که خیلی اذیت شدند، مستندی را تهیه کنم تا در انعکاس روابط انسانی میان آنها و شرایطی که تحمل کردند، کاری کرده باشم. تفاوتی که فوعه و کفریا با نبل و الزهرا داشت، این بود که نبل و الزهرا در 4 سال محاصره یک دسترسی کوچکی از سمت شمال با کردها داشتند و با هزینه زیادی یک سری مواد غذایی میرسید و اینها تهیه میکردند اما به فوعه و کفریا هیچ راه نفوذی وجود نداشت و از طریق هواپیما برای اینها کمک ریخته میشد؛ از طرفی چون مساحت آن منطقه هم خیلی کم بود، خود این آذوقه و کمکهایی که برای اینها ریخته میشد، درصد کمی از آن به دست خود مردم میرسید. مهمترین انگیزه ما، مظلومیت این آدمها بود. ما در تجربه قبلی از نزدیک حس کردیم که چقدر این مردم مظلوماند و صدایشان به جایی نمیرسد به همین جهت تکلیف میدانستم که کاری برای اینها انجام دهم. در این یک سال اخیر، درباره فوعه و کفریا دائما اخبار را پیگیر بودم تا اینکه متوجه شدم قرار بر این هست که این مبادله انجام شود. زمانی هم که به ما گفته شد برای فوعه و کفریا فیلم بسازیم، تصور من این بود که قرار است عملیات انجام شود و نیروها برای آزادسازی منطقه میروند. اما با شرایطی که وجود داشت قرار بود مبادله صورت گیرد. ما با فرض اینکه یک کار حماسی و شورانگیز تهیه بکنیم از آزادسازی مردم و اسرا، به منطقه رفتیم اما متاسفانه نتوانستیم راوی شادی باشیم.
این چندمین کار مستند شما درباره فتنه داعش و تروریستهاست؟این پانزدهمین کار من در حوزه مستند درباره مقاومت از آغاز فتنه تکفیریها و تروریستهاست. البته 5 مستند هم درباره شهدای مدافع حرم کار کردهایم.
همزمانی حضور شما با تبادل مردم فوعه و کفریا اتفاقی بود یا با اطلاع از مذاکرات برای تبادل و زمانش در منطقه حضور پیدا کردید؟همانطور که گفتم ما خیلی مشتاق بودیم برای رفتن و تهیه مستند برای آزادسازی و تبادل در فوعه و کفریا. این اعلام آمادگی را کرده بودیم. با رایزنیهایی که انجام شد، این مسیر برای ما مهیا شد. زمان تبادل چندوقتی بود که عقب میافتاد. از طریق دوستانی که کار عملیاتی انجام میدهند متوجه زمان تبادل شدیم. قصه تبادل برای من خیلی عجیب بود که چطور امکان دارد دشمن اجازه دهد مثلا یک اتوبوس از آنها را بفرستیم و 2 اتوبوس از مردم فوعه و کفریا آزاد شوند. برایم عجیب بود که آنها چطور توانستند این را قبول کنند و مذاکره کنند و این تبادل صورت گیرد. این سوال تا لحظه حادثهای که برای کودکان در لحظه تبادل اتفاق افتاد و انفجاری که صورت گرفت و اینها بیگناه پرکشیدند، در ذهن من بود. استرس داشتم و نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد. آنجا ما به عینه شاهد بودیم که این دشمن اصلا قابل اعتماد نیست. چون این اتفاق خودش یک مذاکره و پای میز مذاکره رفتن بود. نیروها سعی داشتند با کمترین تلفات و بدون خونریزی این تبادل صورت گیرد و جلوی وحشیگری آنها با مذاکره قدعلم کنند. اما متاسفانه دیدیم که مذاکره هیچ فایدهای نداشت و اینها نامردی کردند.
مستند شما در عین اینکه یک مستند در حوزه جنگ و حوزه بحران هست، یک مستند «صلح» هم هست. به نظر شما اساسا امکان مستندسازی صلح در جایی مثل سوریه وجود دارد، در حالی که طرف مقابل داعش هست؟امکان مستند صلح در سوریه هست. همه به دنبال صلح هستند. اما دشمن اینقدر وحشی و نامرد هست که باید جلویش با اسلحه ایستاد. در عین حال باید بگویم حتی برای کسانی که میخواهند کار ضدجنگ بسازند، آنجا پر از سوژه برای مستند صلح است. برای ساخت این کار و تدوینش من سعیام بر آن بود که مخاطب این کار طیف وسیعی باشند و آن رنگ و بوی انسانی را داشته باشد. محوریت کار هم البته مردم و انسانهای بیگناه این ماجرا بودند.
شما قصه یک انتظار را روایت میکردید و قصه وصال و رسیدن اعضای خانواده به هم. خودتان چقدر در این ایام که مستند را تولید میکردید اضطراب این انتظار را داشتید. در واقع آیا شما هم مثل مردم انتظار میکشیدید؟درباره انتظار باید بگویم که ما یک هفته بود منتظر تبادل بودیم. آنها امروز و فردا میکردند. برای خودم این حس به وجود آمده بود که چطور ممکن است کسی 2 سال منتظر دیدن خانوادهاش باشد و این عذابآور بود. هرلحظه هم اینها ممکن بود خبر شهادت خانوادههای خود زیر خمپاره و شبیخون و تکتیراندازیهای دشمن را بشنوند. وقتی میرفتیم و با اینها صحبت میکردیم این انتظار در ما هم تشدید میشد. یکیشان میگفت: زنم در اتوبوسها و میان دشمن است. دیگری میگفت خواهرم آمده اما برادرم مانده تا از شهر دفاع کند. خیلی برای ما دردآور بود و ما هم این چشمانتظاری را درک میکردیم.
تلخ و شیرینهایی را در فیلم نشان دادید؛ از رسیدن خبر شهادت فرزندی به پدرش تا وصال زن و شوهری که 2 سال از هم دور بودند. خیلی این صحنهها واقعی و ملموس بود. خودتان احساساتی نمیشدید؟بعد از آمدن اسرا، در جایی در راشهایی که ضبط کردم صدای گریه خودم هم هست. در آغوش کشیدنها و وصالها و شاهد انتظار آدمهای مختلف بودنها تجربه حسی متفاوتی بود. اتفاقهایی که ما شاهد بودیم، بشدت تاثیرگذار بود. ما واقعیت را میدیدیم. به حدی که الان بعد از گذشت چندوقت از آن کار و در مرحله تدوین، زمانی که شبانهروز در حال تدوین و نگاه کردن راشها بودم، تاثیرش همراه من است. هر بار که مینشینم فیلم را میبینم، صحنههایش برایم دردناک است تا جایی که خواب راحتی ندارم و هنوز به آنها فکر میکنم. بیش از 15 بار کار را دیدهام و هر بار که میبینم گریه میکنم.
هدفتان از پایانبندی مستند چه بود؟ منظورم بازی بچههاست و دیالوگهایی که دارند.درباره پایانبندی کار، لطف خدا بود که این تصاویر را ضبط کنیم. این تصاویر به ما نشان میدهد که این مقاومت چطور در جان این بچهها نشست. با دیدن آن همه تلخی و شیرینی نیاز داشتیم در پایان فیلم صحنهای امیدبخش ببینیم. بازی کردن بچهها نشان میدهد چطور نسل یاینده این خطه میخواهند جلوی دشمن بایستند.
چرا اسم این مستند را «باصبر؛ زندگی» گذاشتید؟در تجربه نبل و الزهرا، ما میخواستیم بگوییم اینها با مرگ دست و پنجه نرم میکنند اما باز زندگی جریان دارد. درباره فوعه و کفریا «با صبر؛ زندگی» را انتخاب کردیم. مظلومیت و سختترین مصیبتها را شاید بتوان گفت این مردم در جریان 6 ساله مبارزه با تکفیریها و 2سال محاصره کامل کشیدند اما صبر کردند و به زندگی ادامه میدهند. علاوه بر اینکه محاصره بودند و آن کودککشی که انجام شد، اینها سختترین مصیبتها را داشتند. در کمپ هم که بودیم صبوری اینها را حس میکردیم.همنشینی در ضیافت سریالهای خاطرهساز به میزبانی تلویزیون
همیشه چنین بوده که کارنامه یکساله تلویزیون با میزان موفقیتش در جلبنظر مخاطبان در دو مقطع زمانی مهم تعطیلات نوروز و ماه مبارک رمضان سنجیده میشود. درواقع همیشه و در تمام این سالها تلویزیون کوشیده در این دو مقطع مهم زمانی با نمایش سریالها و دیگر برنامههای جذاب مناسبتی اوقات شیرینی برای مخاطبانش در سراسر کشور رقم بزند. در نگاهی دیگر از این زاویه اگر بخواهیم خاطرهسازترین سریالهای تلویزیون در سالهای اخیر را انتخاب کنیم، بیشک بیش از نیمی از فهرست تنظیمشده اختصاص خواهد داشت به سریالهای مناسبتی ماهرمضان که همواره طبق قانونی نانوشته بیشترین انرژی تلویزیون و مدیران و دستاندرکارانش صرف جلب رضایت بینندگان در این ایام شده است. میتوان گفت تماشاگران تلویزیون در این یک ماه فرصت بهتر، مناسبتر و بیشتری برای گذراندن پای جعبه جادو دارند.
از دیگر سوی، به دلیل حسوحال معنوی ویژه بینندگان در این ماه، میتوان گفت تماشاگران از گیرندگی مناسبتری نیز برای مفاهیم معنوی که وجود و هستی سریالهای ماه رمضان بر پایه چنین مفاهیمی ساخته میشوند، بهرهمند هستند. به همین دلیل هم هست که مرور ذهنی سریالهایی از این جنس همواره لحظات شیرینی را باعث میشود. لحظاتی شیرین و زیبا از تکتک سریالهایی که تماشاگران اوقاتشان را با آنها گذراندهاند و یک ماهی با داستانها، شخصیتها، حالوهوا و البته مضمون و مفهوم آنها سر کردهاند...الان که روزهای میانی ماه مبارک رمضان را پشتسر گذاشته و به شبهای قدر رسیدهایم، برای مزمزهکردن شیرینی خاطراتی که شماری از این سریالها در دل و یاد ما کاشتهاند، برای لذتبردن دوباره و چندباره از مفاهیم و مضامینی که این سریالها در دل و ذهن ما کاشتهاند و برای به یاد آوردن دوباره و چندباره شبهایی که پای آنها افطار کردهایم، مطلب زیر میکوشد مروری داشته باشد بر خاطرهسازترین سریالهایی که همه ساله در این ماه روانه آنتن شده است. طبیعی است اگر در این میان ذهن یاری نکند و یکی دو مورد از قلم افتاده باشد یا بین انتخابهای فردی هر کسی با این فهرست تفاوتهایی وجود داشته باشد. اما بههرحال چه با تکتک انتخابهای این فهرست خاطرهانگیز موافق باشید یا نه؛ فهرستی که در پی میآید شامل بیشترین کارهای موفق سالهای اخیر است. سریالهایی که البته این روزها جای خالیشان بیشتر از همیشه احساس میشود. چه، اگر شما هم با نگارنده همعقیده باشید که امسال برای چندمین سال متوالی تلویزیون عاجز از تولید سریالی با قابلیت تاثیرگذاری معنوی و درگیرکردن دراماتیک بینندگان نشان داده، یا نه؛ باز هم نمیتوانید این نکته بدیهی و البته ناراحتکننده را انکار کنید که کمبود چنین سریالهایی بهخصوص در این روزها بیشتر و بهتر از همیشه احساس میشود و بیشتر و بهتر از همیشه آزار میدهد که چرا تا این حد چنته تلویزیون خالی شده است...
او یک فرشته بود
سریال متقدم اغما که توسط علیرضا افخمی در ماه رمضان سال۱۳۸۴ روی آنتن شبکه دو سیما رفت، چنان گل کرد که برخی حرفها و لحظاتش در زمان نمایش سریال کارکردی شبیه به ضربالمثلهای قدیمی یافت و برخی تا امروز نیز امتداد یافته است. در سریال «او یک فرشته بود» حسن جوهرچی، بهاره افشار، مرتضی ضرابی، مریم کاویانی و ثریا قاسمی تیم بازیگران مجموعه را تشکیل میدادند. او یک فرشته بود داستانی ظاهرا ساده و ملودراماتیک داشت با محور روابط زن و شوهر که زن سومی این رابطه را به بحران رهنمون میشود. راز موفقیت این موفقترین سریال کارنامه علیرضا افخمی نیز جز این نبود: بازتولید مثلث عشقی همیشه پرطرفدار در تاریخ ادبیات دراماتیک در بستر مفاهیم و باورهای مذهبی که ترکیب بدیعی را برای لذتبردن زنان روزهدار خانهدار و دیگر دوستداران سریالهای سبک تلویزیون حاصل آورده بود. در ابتدای سریال حسن جوهرچی را در قالب مردی مومن و متدین میدیدیم که رابطهای غبطهانگیز با همسر و فرزندانش دارد تا اینکه در یک ماجرای تصادف پای زنی دیگر به خانه او باز میشد و هر چه سریال پیش میرفت، متوجه میشدیم درواقع پای شیطان به ماجرا باز شده؛ تا هم ترکیب لازم برای محبوبیت هرچه بیشتر سریال را رقم زند و هم اینکه سریال با فضای مذهبی ماه مبارک رمضان نیز همخوانی پیدا کند. خلاصه داستان سریال چنین بود: بهزاد که زندگی خوبی دارد، با زنی تصادف کرده و او را به خانه میآورد. بعد به تدریج میدیدیم که حرکات عجیبی از این زن که فرشته نام دارد، سر میزند و درنهایت موجب میشود بهزاد و همسرش رعنا تا پای طلاق بروند. اما پس از مدتی بهزاد در آستانه تباهی و تلاشی با توجه به رهنمودهای روحانی محل و سخنان فرزندانش متوجه میشد که فرشته در اصل شیطان است و سپس به درگاه خدا توبه و از گناهانش اظهار پشیمانی میکند. این داستان در آن زمان و برای نخستینبار دستمایه مناسبی بود برای کارگردان تا با نمایش لحظات تاثیرگذار ماورایی از حضور روزمره شیطان در زندگیهای افراد، سریال را بدل کند به یکی از بهترین و موفقترین نمونههایی که میتواند در مناسبتهایی چون ماه رمضان مردم را پای جعبه جادو جمع کند...
میوه ممنوعه
یکی از بهترین سریالهای مذهبی و قرآنی تلویزیون ایران در تمام طول فعالیتش که حسن فتحی همیشه موفق و کاربلد آن را جلوی دوربین برده بود، داستان فردی متدین به نام حاج یونس (علی نصیریان) را روایت میکرد. حاج یونس تاجر پولداری است که به اصول دینی اعتقاد دارد و اهل حرام و حلال است، اما با ورود دختری جوان به زندگیاش و عشقی که در دل حاج یونس کاشته میشود، حاج آقا درگیر ماجراهایی میشود که یادآور ضربالمثل عشق پیری و رسوایی پس از آن است. این مجموعه که میشد آن را اقتباسی آزاد از داستان شیخ صنعان نامید، بنا به توصیف کارگردانش حسن فتحی راوی آدمهای خاکستری بود و همین هم باعث شد به دل تماشاگران بنشیند. در میوه ممنوعه علی نصیریان، گوهر خیراندیش، هانیه توسلی، هرمز هدایت، طناز طباطبایی، نیما رئیسی و امیر جعفری به ایفای نقش پرداخته بودند.
زیرزمین
شبکه سوم مجموعه زیرزمین را به کارگردانی علیرضا افخمی، تهیهکنندگی بهروز مفیدی و نویسندگی علیرضا بذرافشان برای ماه رمضان سال ۸۵ تهیه کرد. در این مجموعه فتحعلی اویسی، ابوالفضل پورعرب، بهاره رهنما، مهتاج نجومی، سروش صحت، رضا توکلی، مرجانه گلچین، مهران رجبی، صدرالدین حجازی و بهمن دان بازی داشتند و داستانش روایتگر زندگی سه شریک بود که براساس یک نقشه قبلی و کاملا حرفهای موفق به کلاهبرداری چند میلیاردی میشوند، اما...
صاحبدلان
سریال صاحبدلان به کارگردانی محمدحسین لطیفی هم به لحاظ مخاطب و هم از دید صاحبنظران مورد توجه قرار گرفت. این قصه قرآنی که از آن بهعنوان یکی از موفقترین تلاشها در به تصویر کشیدن روایات قرآنی یاد میشود، با بازی حسین محجوب، محمد کاسبی، باران کوثری، پوریا پورسرخ، برزو ارجمند، حمید ابراهیمی، سیروس گرجستانی، ثریا قاسمی، اردلان شجاعکاوه، هایده حائری، مهران رجبی و محسن قاضی مرادی از جایی آغاز میشود که صحاف پیر و متدینی به اسم سیدخلیل صحافزاده به دلیل کهولت سن، کار صحافی را رها میکند و مشغول خریدوفروش کتابهای قدیمی و خطی میشود. او با نوهاش دینا که دانشجوی رشته فیزیک است، اختلافاتی دارد و پسرش محمود هم بر سر سهمالارثش با پدر و دینا کشمکش دارد. تمام اینها روند را به جایی میرساند که ترجمان تصویری یکی از مشهورترین قصههای قرآن را در دنیای امروز شاهد باشیم؛ آنجا که صحاف پیر چیزی مثل کشتی نوح ساخته و... از نکات مهم صاحبدلان دیالوگنویسی کار بود که در زمان خودش خیلی موفق شد و بخش اعظمی از گفتوگوهای روزمره مردم را به خود اختصاص داد...
اغما
شاید بهیادماندنیترین سریال ماه رمضانی تمام این ١٥-١٠ سال اخیر این سریال ۳۰ قسمتی به کارگردانی سیروس مقدم و تهیهکنندگی رضا جودی باشد که از شبکه اول سیما در ماه رمضان ۱۳۸۷ پخش شد. این سریال که در زمان خودش در نظرسنجی سایت صداوسیما بهعنوان محبوبترین سریال تلویزیونی ماه رمضان ۸۶ شناخته شد، با داستانی متفاوت و عجیب و رویکرد جسورانه کارگردان و البته طراح و نویسنده سریال در قایلشدن جسمیت به شیطان، نهتنها محبوب همگان شد که بحثهای جدی مذهبی و معنوی زیادی را در رسانههای گوناگون باعث شد. اغما داستان دکتر طه پژوهان با بازی امین تارخ را دنبال میکند که یک پزشک فوقمتخصص جراحی مغز و اعصاب است. او به دلیل جراحیهای موفقیتآمیزش روی رزمندگان در جبههها به پنجهطلایی مشهور است. دکتر پژوهان در آغاز سریال به دلیل بیماری حاد همسرش مولود بر سر دوراهی قرار دارد؛ از طرفی عرف پزشکی مانع جراحی همسرش توسط او است و از سوی دیگر مولود اصرار دارد که فقط توسط پژوهان جراحی شود. همزمان با این تردیدها، ناگهان سروکله یکی از آشنایان قدیم دکتر پیدا میشود که حضور او اتفاقات هولناکی را در زندگی دکتر و اطرافیانش باعث میشود...اگر روزهای پخش این سریال یادتان باشد، پس قطعا میدانید که چقدر بازی حامد کمیلی در اغما که یکی از نخستین و البته دیدهشدهترین بازیهایش در کارنامهاش میتواند باشد، گل کرد. او در اغما در نقش الیاس، آشنای دیرین سریال، آمیزهای غریب بود از فرشته و شیطان. موجودی فرشته ظاهر و شیطانخو که مضمون ماورایی سریال را این همنشینی بارورتر میکرد. همچنین کارگردانی متظاهرانه سیروس مقدم در یکی از معدود تلاشهای موفقش که بسیار با فضای رازآلود و ماورایی اغما همخوان شده بود...
متهم گریخت
یکی از موفقترین سریالهای رضا عطاران پیش از هجرت فعلا همیشگی به سینما؛ با بازیگرانی چون سیروس گرجستانی، مریم امیر جلالی، سعید آقاخانی و علی صادقی؛ که داستان هاشم آقا و خانوادهاش در شهرستانی نهچندان دور را روایت میکرد. آنها که زندگی سادهای داشتند، به دلایلی به تهران مهاجرت میکنند و این آغاز ماجراهای خندهدار و عجیبوغریب آنهاست که یکی از جذابترین و مفرحترین سریالهای تمام این سالها را شکل میبخشد. در تهران روند اتفاقاتی که برای هاشم و خانوادهاش رخ میداد، دارای چنان تنوعی بودند که نهتنها تماشاگر را با اشتیاق پای تماشای هر قسمت میکشاند، بلکه با رویکرد هوشمندانه کارگردان در دوری گزیدن از هر نوع شعاردادن، آنها را گامبهگام با مفاهیم اغلب اخلاقی مستور در تکتک لحظات داستان ارتباط میداد. لحظات شوخ و شنگ و خندهدار متهم گریخت در روند پیشرفت خود، همچنین نشان میدادند که رضا عطاران چه قابلیتهای کشفنشدهای در شوخیآفرینی و خنده گرفتن از بدعنقترین تماشاگران دارد. میتوان گفت این سریال اگرچه در ظاهر نزدیکی چندانی به سریالهایی که در اذهان مردم به سریالهای ماه رمضانی شناخته شده بودند، نداشت، اما از نظر تاثیرگذاری بر تماشاگرانش هنوز که هنوز است سریالی در ماه مبارک ساخته نشده که بتواند میزان گستردگی و فراگیری تماشاگران متهم گرخت را تکرار کند. جالب این است که بعد از متهم گریخت خود رضا عطاران نیز نتوانست از مرزهایی که این سریال ترسیم کرده بود، فراتر برود. درواقع کار بعدی عطاران که بزنگاه نام داشت، با آنکه نوع خاص نگاه کمیک عطاران را تثبیت کرد و حتی ارتقا بخشید؛ اما آشکارا نتوانست حتی به درصدی از میزان اثرگذاری این سریال نیز دست یابد. درواقع و البته متاسفانه، بزنگاه با اینکه بهترین و کاملترین سریال عطاران محسوب میشود، به واسطه شوخی با اتفاقات و مسائلی که خطقرمزی قلمداد میشد، محبوبیتی همپای ارزشهایش به دست نیاورد و بعدتر هم که خود عطاران نیز از تلویزیون کناره گرفت، متهم گریخت همچنان در نقطه بالای کارنامه تلویزیونی این سریالساز موفق، دست نخورده باقی ماند...روایت بازیگر فیلم رگ خواب از حضور در شبهای قدر/امسال برای شب زندهداری به محل قدیمی پدری میروم
کوروش تهامی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون درخصوص حضور خود در مراسم شبهای قدر گفت: من از قدیم در این مراسم شرکت کردهام و این روزها هم اگر کار و فیلمبرداری اجازه دهد هنوز هم با علاقه و عشق در این مراسم شرکت خواهم کرد.بازیگر فیلم "رگ خواب" درباره شبهای قدر امسال افزود: امسال سریالی به من پیشنهاد شده که فیلمبرداری آن در خارج از تهران رقم خواهد خورد ولی اگر تا این شبها کار شروع نشده باشد با شور و با کمال میل به شب زندهداری شبهای قدر خواهم پرداخت.وی از حضور در محله دوران کودکیاش برای حضور در مراسم شبهای قدر خبر داد و تتصریح کرد: از کودکی در محله قدیمی پدریام این مراسم را به جا میآوردیم و به امید خدا امسال هم در همین محل و یا یکی دیگر از محلههای قدیمی نیاوران شب قدر را سحر میکنم.تهامی با تسلیت به مناسبت شهادت حضرت علی (ع) خاطرنشان کرد: من هم به نوبه خود شهادت امام اول شیعیان امام علی (ع) را به تمامی دوستداران و دلدادگان آن حضرت تسلیت عرض میکنم. اگر زنده باشم هر ساله و همیشه در شبهای قدر به عزاداری و خلوت با خدا مشغول خواهم بود. این حضور همواره برای من افتخاری بزرگ است.برشهايي از حضور سينماي ايران در جهان
گلاب آدینه، بازیگر سینمای ایران، جایزه بهترین دستاورد هنری را برای بازی در فیلم سینمایی «آبجی» از جشنواره بینالمللی فیلم بروکلین در نیویورک کسب کرد و او همچنین قصد دارد در برنامه نمایشنامهخوانی آثار اسماعیل خلج همکاری کند. به گزارش روابطعمومی فیلم «آبجی»، گلاب آدینه، بازیگر سینمای ایران، توانست جایزه بهترین دستاورد هنری را از بیستمین جشنواره بینالمللی فیلم بروکلین برای نقشآفرینی در فیلم «آبجی»، ساخته مرجان اشرفیزاده، دریافت کند. فیلم سینمایی «آبجی» نهمین حضور بینالمللی خود را با نمای
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۰۴۳۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رخنه به قلب دشمن
یکی از تازهترین آثار نمایشی سیما که با این حالوهوا راهی آنتن شده، سریال «رخنه» به تهیهکنندگی مهدی شفیعی است. این سریال تلویزیونی کاری از گروه تولیدات حادثهای مرکز سیمافیلم است که جایگزین «نونخ ۵» در شبکه یک شده است. در ادامه در گفتوگو با تهیهکننده و همچنین حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال جزئیاتی از اثر تازه تلویزیون را آوردهایم؛ همچنین نگاهی به کارنامه کاری سازندگان و بازیگران رخنه داشتیم و از اهمیت ساخت آثار با چنین محتوایی گفتیم.قصه موفقیتها
بدیهی است که توانمندیهای علمی و نظامی هر کشور بخشی از افتخارات آن است و مسببان این پیشرفت نیز درخور ستایش هستند و در جایگاه قهرمان، شنیدن، خواندن و تماشای زندگیشان الهامبخش و در صورت پرداخت هنرمندانه جذاب است. بههمینخاطر هم به لحاظ استراتژیک و همنوایی با سیاستهای کشور و رسانهملی لزوم بهتصویرکشیدن قصههایی از این دست احساس میشود و هم میتواند برای مخاطبان بهویژه نسل جوان تأثیرگذار و درعینحال سرگرمکننده باشد. سریال رخنه، قصهای را در همین راستا روایت میکند. قصهای به قلم مریم امینی که هم وجوه ملی و معمایی دارد و هم عشق و عاطفه و ارزشهای خانوادگی در آن تنیده شده است. به همین سبب میتوان انتظار داشت که موتور جذابیت این قصه خیلی زود گرم شود و مخاطبان شبکه یک سیما را بهصورت شبانه با خود همراه سازد. حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال در این خصوص به جامجم میگوید: جدای از بحث جاسوسی، ترور و علم به روابط خانوادگی هم در فیلمنامه پرداخته شده و چالشهای خانوادگی بهخوبی در مشکلات کاری شخصیتها نمایان است. این ارتباط بهخوبی در قصه درآمده است تا جایی که گاهی فراموش میکنم سازنده اثر هستم و درگیر قصه میشوم. به این ترتیب گمان میکنم کسانی که علاقهمند به فضای علمی و اکشن باشند با سریال همراه خواهند شد و دوستداران قصههای خانوادگی نیز از تماشای رخنه لذت میبرند. رخنه، اولین همکاری مشترک وزارت دفاع سازمان حفاظت اطلاعات با سازمان صداوسیماست که هر شب ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه روی آنتن میرود. این سریال برگرفته از خنثیسازی امنیتیترین طراحی عملیات نفوذ و خرابکاری صنعتی سرویس اطلاعاتی موساد در سازمان هوافضای وزارت دفاع و صنایع دفاعی و موشکی این وزارتخانه است. سریال رخنه در ۳۰ قسمت تولید شده و همانطور که اشاره شد، مربوط به یکی از دانشمندان کشورمان است که روی موشکهای ماهوارهبر و فضایی تحقیق میکند و در این مسیر با تهدیدات و خطراتی از سوی بیگانگان روبهرو میشود. البته آنطور که دستاندرکاران سریال گفتهاند، داستان از تنوع گونههای متنوع برخوردار است و حوزههای امنیتی، علمی و خانوادگی را در بر میگیرد. رخنه علاوه بر پرداختن به ظرفیتهای موجود در مراکز علمی و فناوری کشور در حوزه دفاعی بهویژه صنعت هوافضا و تلاش دانشمندان و نخبگان کشورمان در حوزه پدافندی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران و مخاطرات و تهدیدهایی که این افراد در مسیر کارشان با آن مواجه هستند به تصویر درآورده است. در مجموعه رخنه، شهرام نجاریان مدیر تصویربرداری، حدیث نیکرو مدیر برنامهریزی، شهرام متولیباشی صدابردار و هومن معصومی طراح صحنه هستند. حسین زندباف و محمدمصطفی رجبی بهصورت مشترک کار تدوین را انجام دادند. موسیقی سریال نیز اثری ازآلبرت آراکلیان است.این سریال در لوکیشنهای متفاوت تصویربرداری شده که از جمله آنها لوکیشنهایی اطراف تهران و همچنین خارج از کشور در ترکیه است.
مهدی شفیعی که پیشتر تهیهکنندگی آثار متنوعی در تلویزیون مانند «تبوتاب» را برعهده داشته، او در سریال تبوتاب ملودرامی خانوادگی را به کارگردانی داریوش مختاری به تصویر کشیده بود که به نظر میرسید فضایی آرام و به لحاظ مناسبات تولید جمعوجورتر داشته باشد، هرچند خودش در گفتوگو با ما اذعان کرد که آن سریال هم بهظاهر اینگونه بوده و در عمل به خاطر وجود شخصیتهای متعدد در فیلمنامه و لوکیشنهای متنوع با چالشهای خاص خود در تولید مواجه بوده است.
شفیعی درباره سریال جدیدش که با تغییر کارگردان مواجه شد، به جامجم میگوید: آقای غفاری در بخشی از کار حضور داشتند و بعد، آقای لوافی ادامه کار را در دست گرفتند که بخش زیادی از کار را شامل میشد. در خط اصلی قصه سه فضا داریم که یکخطی آن درباره یک دانشمند حوزه موشک ماهوارهبر است که با تهدیداتی روبهرو میشود و بقیه قصه جلو میرود. بخشی از قصه برگرفته از واقعیت است اما طبیعی است که وارد فضای دراماتیک میشود و جایی بین واقعیت و قصه است. در حقیقت یک گرتهبرداری از شخصیتهای متفاوت کردیم. یعنی مخاطب میتواند هر کسی را جای این شخصیت بگذارد اما مهمترین آدمهای فعال در این حوزه را میتوان در این کاراکتر مشاهده کرد.
وی ادامه میدهد: به نظرم این کار، از نظر پروداکشن و فضاهایی که تجربه کردیم و موضوع و رفتوآمدها پرچالش بود و از کار قبلی من فاصله داشت. البته همزمان با کار قبلی چند سالی، درگیر فیلمنامه این کار بودم که سال قبل به تولید رسیدیم.
شفیعی در مورد نقشهای اصلی قصه توضیح میدهد: چند نقش اصلی داریم اما میتوان گفت رامتین خداپناهی و نادر فلاح نقشهای اصلی هستند. دیگر بازیگران این اثر به تناسب قصه به کار اضافه میشوند.
این تهیهکننده درباره استفاده از پروندههای واقعی برای نگارش این سریال عنوان میکند: در واقع با پروندههای سازمان حفاظت اطلاعات و هوافضا سروکار داشتیم و با بخش صنایع وزارت دفاع هم در ارتباط بودیم. زیرمجموعههای وزارت دفاع در این کار دخیل بودند. وی میافزاید: تولید ما یک سال طول کشید اما از قبل هم هفت، هشت ماه درگیر پیشتولید و قبل از آن درگیر فیلمنامه بودیم. نویسنده، خانم مریم امینی از ابتدا درگیر ماجرا بود. ایشان نویسنده جوانی است که قبل از این «زندگی از نو» را در کارنامه خود داشت. این کار محصول تولیدات حادثهای سیمافیلم است و به همین خاطر در این سریال شاهد صحنههای اکشن بسیاری خواهیم بود. این تهیهکننده درباره محور اصلی سریال بیان میکند: نکته کار این است که حجم بسیاری از موضوعات را داشتیم و در اجرا از ویژوال افکت و بدلکاری استفاده کردیم. به همین خاطر کار سنگینی بود که به یک اثر پرچالش تبدیل شد.
شفیعی در مورد لوکیشنها هم میگوید: لوکیشنها ایران و ترکیه بود. در تهران نقاط متفاوتی داشتیم که اطراف تهران و حاشیه را هم شامل میشد. مثل خجیر و پردیس و... . اثر قبلی من به نظر شهری میرسید و به چشم نمیآمد که پراکندگی لوکیشن دارد. با این حال کار جدید به لحاظ بصری متفاوتتر است، چون فضاهای متفاوتتری دارد. چالشهای بزرگتری هم نسبت به قبلی داشتیم. ۷۰ بازیگر جلوی دوربین رفتند که بالای ۴۰، ۵۰ بازیگر نقش جدی داشتند و چهرههای زیادی حضور داشتند. هنرورها هم بالای ۱۰۰۰ مورد بود. در این کار هم چهار معرفی چهره داریم که آتیهدار هستند. در کنارشان، کموبیش بچههای تئاتری هم حضور دارند. از ژانرهای ترکیبی زیادی استفاده کردیم که از ملودرام خانوادگی تا علمی و امنیتی و معمایی را شامل میشود.
تجربه دوباره تعلیق و هیجان
اگر از علاقهمندان به آثار نمایشی هستید که در آنها صحنههای پرتعلیق، شلیک و اکشن نشان داده میشود، «رخنه» انتخاب خوبی برای شماست؛ چراکه در فضایی ایرانی، با قصهای ملی که نشانههایی در متن و فرامتن به مسأله هویت، اقتدار، امنیت، پیشرفت و البته خانواده ایرانی دارد، میتواند لحظات پرکششی را در روایت ایجاد کند. حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال رخنه پیش از این سریال «شهباز» را کارگردانی کرد که اخیرا باردیگر از آنتن شبکه فراتر در حال پخش است. او در شهباز نیز با قصهای سروکار داشت که هم وارد فضای پلیسی و معمایی میشد و هم روایتهای عاطفی داشت. او در سریال رخنه نیز فضایی اکشن و امنیتی را در قصه تجربه کرده است که بیارتباط به اثر قبلی او در تلویزیون نیست. هرچند خود علاقهمند است کارگردانی در ژانرهای متفاوت را در کارنامه خود داشته باشد. وی در اینباره و در گفتوگو با ما بیان کرد: کارهایی که در این ژانر کردم، موفقتر بوده و بیشتر دیده شده است. چون سابقه سریال شهباز را داشتم، حس کردم میتوانم از عهده این کار بربیایم. من از جایی به بعد به کار اضافه شدم و از آن زمان تمام تلاشم را کردم که ساختار سریال بهدلیل تغییر کارگردان آسیب نبیند. همچنین جذابیت و هیجان کار تا آخر حفظ شود. وی ادامه میدهد: مشتاق هستم ژانرهای دیگر را تجربه کنم. البته چون سالها برای تلویزیون مینوشتم، ژانرهای دیگر را هم تجربه کردم. علاقه زیادی به ژانر اجتماعی دارم ولی پیشنهادهایی که سر راهم در کارگردانی قرار گرفته، من را بعه سمت ساخت آثار اکشن و امنیتی برده است.البته آنچنان که شفیعی در گفتوگو با ما بیان میکند، این سریال را علی غفاری کارگردانی میکرده اما پس از مدتی از گروه جدا میشود و عمده کار با کارگردانی لوافی به تصویر کشیده شده است. همچنین لوافی در کارهای پستولید، حاضر بوده است.
غفاری کارنامه متفاوتی در سینما و تلویزیون دارد. از «چراغ قرمز» بگیر تا «استرداد» که هم به لحاظ ژانر و هم کیفیت در دو فضای متفاوت سیر میکنند. در تلویزیون نیز فصلی از سریال«بچه مهندس» را کارگردانی کرد که اتفاقا فصلی بود که هم مخاطبان آن را پسندیدند و توجه مثبت منتقدان را در پی داشت.
در ادامه گفتوگو با لوافی، این کارگردان در مورد چالشهایی که در این این سریال بهدلیل ژانر آن و همچنین عدم حضور در ابتدای کار داشته است، توضیح میدهد: با چالشهایی روبهرو بودم اما تجربه سریال شهباز خیلی کمک کرد. عوامل پشتصحنه و همچنین مقابل دوربین خیلی همراهی کردند و زود توانستم با بازیگران هماهنگ شوم.
وی اضافه میکند: سعی کردم با نویسنده همراه باشم تا سکانسهای گرفتهشده، لطمه نبیند. او روی بخشهایی که تصویربرداری شده بود و بخشهایی که تغییر پیدا کرده بود، تسلط داشت و همین موضوع به من کمک میکرد تا قصه را جلو ببرم. لوافی میگوید: بیشترین جذابیت قصه برای من اهمیت حفظ جان دانشمندان برای کشور بود. در این سالها قصههایی با این محوریت ساخته شده اما تمرکز این سریال بیش از گذشته بر تلاش برای حفظ سرمایههای ملی بود.
این کارگردان در مورد آشنایی قبلی با سوژه سریال نیز عنوان میکند: شاید با سوژه هوا و فضا و عرصه موشکی آشنایی نداشتم اما در به تصویر کشیدن اقدامات جاسوسان در به خطر انداختن جان دانشمندان در سریال قبلی تجربه داشتم.
نقشی متفاوت از مرد نقشهای منفی
نادر فلاح از بازیگران اصلی سریال است. بازیگری که پیش از این او چه در قاب تلویزیون، چه سینما و تئاتر نقشهای بهیادماندنی که به شیوهای هنرمندانه اجرا شدهاند، بسیار به خاطر داریم. او که سابقه طولانی در عرصه نمایش دارد برای عاشقان سینما پس از فیلم سینمایی «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» ساخته سامان سالور بیش از پیش شناخته شد. او برای حضورهای سینماییاش هم برنده جایزه شده و هم طعم نامزدی در جشنوارهها را چشیده است. اخیرا او را در سریال آتش و باد در یک نقش منفی در جعبه جادو دیدیم؛ نقش سرخو که خود دربارهاش به جامجم گفته بود: همیشه در انتخابهایم تأثیرگذاری نقش در قصه و درگیریهای دراماتیک او با دیگر شخصیتها برایم اهمیت دارد. او در رخنه فراتر از تأثیرگذاری در قصه، نقش عباس را برعهده دارد که نقش اصلی است و بسیاری از وقایع حول کنشها و واکنشهای او شکل میگیرد وحتی در صحنههایی که حضور ندارد، بسیاری از شخصیتها دربارهاش سخن میگوید.
نقش دیگری که از این بازیگر در تلویزیون دیدیم در سریال عشق کوفی بود که سال گذشته روی آنتن رفت. وی در این سریال نقش مردی علوی و متعصب را بازی میکرد که به شغل قصابی مشغول بود اما دخترش به او و همرزمانش خیانت میکند. میشود گفت نقشهای منفی تخصص این بازیگر است و پیش از دیگر نقشها با ایفای آنها شناخته میشود. نقش دیگر او در این فضا با سریال زمین گرم در خاطرهها مانده است. بازی کمنقص و هنرمندانه او شخصیت استوار(پدر اصلان) را تأثیرگذار میکرد و حتی تا حد زیادی بار جذابیت مخاطبان به قصه را بر دوش میکشید. شخصیتی از اوج و به حضیض میرسد و فلاح باید تناقضهای او در طول زمان را به تصویر میکشید. وی در مصاحبهای درباره علاقهاش برای فاصله گرفتن از نقشهای منفی بیان کرده بود: دوست دارم از نقشهای منفی فاصله بگیرم، گرچه در تمام قصهها شخصیتهای منفی حس خوبی در مخاطب ایجاد نمیکند اما این نقشها عملگرا هستند. ولی دلم میخواهد کمی از این شخصیتها فاصله بگیرم و نقشهایی را بازی کنم که در عین عملگرا بودن، مثبت هم باشند و در ذهن مردم بهعنوان شخصیت مثبت جا بیفتند و من بهعنوان بازیگری تعریف نشوم که فقط نقش منفی بازی میکند.
این بازیگر که توانایی در ادای لهجه کرمانی بهعلت اصالت خود دارد تا امروز در برخی نقشها از این خصیصه در خدمت شیرینتر کردن اثر بهره گرفته است. البته توانایی او در نقشهای کمدی فراتر از استفاده ابزاری از لهجه است و بیشتر بر شناخت او از مخاطبان سوار است. برای مثال در سریال زیرخاکی او در یکی از نقشهای منفی که گاهی نوکزبانی حرف میزد در خاطرهمان مانده است اما در قالب نقشهای مثبت هم از این بازیگر توانایی سراغ داریم. همانطور که اشاره شد او در سریال رخنه، رخت شخصیتی متفاوت را بر تن کرده است تا بار دیگر گوشهای از هنر خود در رشته نمایش را به رخ بکشد و باید دید آیا باز هم با موفقیت سر از این آزمون بیرون میآورد یا خیر. با توجه به آنچه فلاح درباره علاقهاش به نقشهای مثبت اما عملگرا بیان کرده بود، انتخاب نقش عباس و حضور او در این نقش میتواند جامهعمل پوشاندن به همین خواسته باشد که البته با توجه به اصلی بودن این نقش، تأثیر بیشتری هم روی روند قصه خواهد داشت و فرصت خوبی برای درخشیدن دوباره یا درخشش بیشتر این بازیگر ۵۱ ساله باشد؛ فرصتی که پیش از این در ابعاد کمتر برای او رقم خورده بود.
گزیدهکار اما مؤثر
رامتین خداپناهی، دیگر بازیگری است که در سریال رخنه نقش محوری دارد و مقابل نادر فلاح، یک زوج هنری تازه و البته متفاوت را رقم میزنند. خداپناهی جزو بازیگران گزیدهکار است که در حرفه و هنر خود، روشی منحصربهفرد دارد. یکی از پررنگترین خاطرات مخاطبان تلویزیون از بازیگران به نقش ستار بیابانی در سریال «فقط به خاطر تو» محصول سال ۱۳۸۲ برمیگردد. او که پیش از این هم آثاری را در سینما و تلویزیون داشت در این سریال شخصیتی هوشمند و البته جاهطلب را به نمایش گذاشته بود و پس از آن نیز در نقشهای مختلف دیده شد که البته شمارشان با توجه به توانایی این بازیگر میتوانست بیشتر هم باشد. یکی از نقشهای متفاوت او در سریال بانوی عمارت بود که در فضایی تاریخی روایت میشد؛ خاطرتان باشد خداپناهی در این سریال نقش برادر بزرگتر فخری (فخرالزمان) را بازی میکرد که مردی عاقل و خانوادهدوست بود. آخرین نقشآفرینی او در تلویزیون باز در ژانر تاریخی در سریال گیلدخت بود که آن هم قصهای از دوران قاجار را روایت میکرد. سریالی که سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ روی آنتن بود و این روزها بار دیگر از شبکه آیفیلم پخش میشود.
خداپناهی در سریال رخنه نیز ژانری متفاوت را تجربه کرده و نقشی متمایز را بهعهده دارد که باید دید در قاب تصویر چگونه از آب درمیآید. او در این سریال نقش یکی از فعالان بنام حوزه هوا و فضا را برعهده دارد که در ادامه قصه با پیچیدگیهای شخصیت او بیشتر آشنا میشویم.
لوافی(کارگردان) درباره تفاوت نقش دو بازیگر اصلی به ما میگوید: خیلی متفاوت از کارهای قبلی کارنامه آنهاست و توانمندیهای شاخصی را از این دو عزیز میبینیم که پیش از این، شاهدش نبودیم.
رخنه نقشآفرینان به قلب قصه
در سریال رخنه هم چهرههای آشنا و مشهور حضور دارند و هم بازیگران جوان و کمتر شناخته شده که احتمالا این مجموعه نمایشی سکویی برای معرفی بیشتر آنان به مخاطبان خواهد شد. ترکیب چهرههای تازه و حرفهای در عالم بازیگری یکی از باورهای شفیعی در تولید سریال است که در «تب و تاب» نیز شاهدش بودیم. او در این خصوص به جامجم میگوید:از میان بازیگران متعددی که در سریال رخنه حضور دارند، میتوان به نادر فلاح، رامتین خداپناهی، امیرحسین صدیق، بهرام ابراهیمی، مریم کاویانی، نیلوفر شهیدی، حدیث نیکرو، سپیده خداوردی، علیرضا جلالیتبار، ایوب آقاخانی، علیرضا مهران، علیرام نورایی، خسرو شهراز، اتابک نادری، افشین نخعی، شهین تسلیمی، آتیه جاوید، مهدی علیپور، حسن اسدی، امیر حامد و...اشاره کرد.
مهدی علیپور در گفتوگو با جامجم درباره نقشش در این سریال بیان کرد: رخنه، موضوعی امنیتی ــ اطلاعاتی دارد که من نقش مهندسی را بازی کردهام که درگیر یک قصه عاشقانه قدیمی است.
نگاهی به سریالهای تلویزیونی که در سالهای اخیر با موضوع امنیتی عرضه شدند.
گاندو/ جواد افشار / ۱۳۹۸
خانه امن/ احمد معظمی/ ۱۳۹۹
گاندو ۲/ جواد افشار/ ۱۳۹۹
شهباز/ حمیدرضا لوافی/ ۱۴۰۱
محرمانه/ محمود معظمی/ ۱۴۰۲
ترور/ خیرا... تقیانیپور/ ۱۴۰۲
رخنه/ حمیدرضا لوافی و علی غفاری/ ۱۴۰۳